علیرضایعقوبی سورکی

علیرضایعقوبی سورکی

مطالب گوناگون

"نکات قرآنی"
💥نکات قرآنی علیرضایعقوبی سورکی💥
"وَ کانَ اللهُ عَلَی کُلِّ شَیءِِ رَقیباً"
(خداوند بر هر چیز مراقب است)

خداوند خود اهل مراقبه است. او با مراقبه است که مراقب است. اصل و حقیقت مراقبه نزد اوست. اینطور نیست که مراقبه فقط خاص انسان باشد. آن کیفیتی الهی است. پیامبر خدا هم اهل مراقبه است؛ اِنِّی مَعَکُم رَقِیب" (من همراه با شما مراقبم). و مراقبه، تعقل و تفکر و تمرکز ذهنی نیست. آن یک حضور زنده و هشیارانه است. یک بیداری واقعی مِنهای ذهن و مقولات ذهنی است. و دقیقاً از این روست که در مراقبه یک حفاظت همه جانبه نهفته است. اقتداری راستین نهفته است. زیرا در مراقبه، تو وصل به سر منشاء هستی گشته ای. به حقیقت محض. حقیقتی که در هر کجا و ناکجا حضوری زنده دارد. تعقل و تفکر و دیگر رتبه های ذهنی، همگی برای مراقبه نوعی حجاب اند. مانع اند. مراقبه یعنی خروج از همه ی اینها. مراقبه روندی دیگر است. آگاهی ای که مراقبه عطا می کند از نوع آگاهی های ذهنی نیست. آن یک شهود زنده و در حال است. راستش را بخواهی؛ بزرگان "مراقبه" را از خودِ خدا یاد گرفته اند. ای دوست، “رقیب” ۳۱۲ است و تو با مراقبه سیصد و سیزدهم (۳۱۳) می شوی.

💥نکات قرآنی علیرضایعقوبی سورکی💥

🌸🍃🌸🍃🌸🍃

 دجال آن را گویند که حرف‌های خوب و دلنشین و نجات‌بخش می‌زند اما عملکردش بد و مخرب و ویرانگر است. به ظاهر کلمهٔ حق می‌گوید اما ارادهٔ باطل از آن دارد. دجال پیش از آنکه یک شخص باشد یک فرهنگ و ایدئولوژی مخرب است. دوره به دوره بوده و باز هم خواهد بود. دجال را ضد مسیح دانسته‌اند. اما نه آن ضدی که آشکارا ضدیت کند. بلکه او خود را به جای مسیحِ نجات‌بخش جا می‌زند. این یعنی از درون فرهنگ دینی می‌آید و لباس خیرخواهی و صَلاح بر تن دارد. حال آنکه او دروغ‌گو و حُقّه‌باز است. مدام وعدهٔ سر خرمن می‌دهد. خرمنی که هیچکس آن را ندیده. نمی‌داند چه شکلی است. و به کجاست. با وجود این همیشه و در هر دوره‌ای مشتی احمق و طماع، پیروان سینه‌چاکش می‌شوند و برای رسیدن به خرمنِ نادیده جنایت‌ها و ویرانگری‌ها براه می‌اندازند. دجال در هر دوره‌ای آراسته به مظاهر دین و معرفت می‌آید. حرف‌های دینی و الهی و ماورایی می‌زند. در روایاتی حتی برایش کرامات و خوارق عادات هم قائل شده‌اند. زیرا باید خودش را بجای یک مسیح و به عنوان یک منجی جا بزند. و این ممکن نیست مگر آنکه به لباس تقدس در آید و ظاهرش را آسمانی جلوه دهد. تا اشخاص سطحی و متعصب و کم شعور باورش کنند و عملهٔ بی‌جیره و مواجب‌ نیات‌اش گردند. چیره شدن بر دجال‌ها و فرهنگ‌های دجالی‌گری که در سراسر جهان از گذشته تا به امروز آن هم به انحاء مختلف وجود دارد، تنها با ارتقاء شعور مردمان ممکن است. هیچ راه دیگری جز ارتقاء شعور نیست. راه غلبه آگاه شدن و آگاه کردن است. چشمان مشاهده‌گر و مراقبه‌گون خود را گشودن و روی پای خود ایستادن است. مقهور سخنان زیبا و متوهّمانه نشدن است. فریب وعده‌ها و آرمان‌پرستی‌های فریبکارانه را نخوردن است. واقعی بودن و واقعی دیدن و با جریان حیات آگاهانه هماهنگ بودن است. دجال، مُبلِّغ زندگی نیست. زندگی‌ساز نیست. زندگی‌گیر و زندگی‌سوز است. او برای آباد کردن نمی‌آید. قصدش تخریب و ویرانگری است. او در لباس بندگی و تواضع می‌آید اما می‌خواهد خدایی کند. همه چیز را اعم از مادی و معنوی به زیر سلطهٔ خود در آورد. ماجراهایش همه خونبار است. همه خسارت است. و رسالتش مردمان را به جان هم انداختن و فایق شدن. دجال نماد تفرقه و مرگ و تباهی است. کفری است در لباس ایمان. و این کفر بدترین و خسارت‌بارترین نوع کفر است.


🌸🍃 علیرضایعقوبی سورکی 🌸🍃

جبر و اختیار

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/22 13:18 ·

🌸🍃🌸🍃🌸🍃


⭐️ تعارض بین جبر و اختیار یک دروغ بزرگ است. جبر و اختیار دو همکار دیرینه‌اند. دو رفیق‌اند. ترکیب اعجاب‌انگیز این‌دو در جریان زندگی است که باعث رشد تو می‌شود. این یا آن، غلط فاحش است. همین و همان، یا نه این و نه آن، درست و کارساز است. ما همواره در فضایی جبرآلود با اختیار حرکت می‌کنیم. اختیار با خودمان است که با این جبر چه کنیم و چگونه روبرو شویم. این جبر باعث اختیار می‌شود. به عبارتی؛ اختیارمان جبری است. نمی‌توان از آن سر باز زد. پس ذهن خود را از بازی جبر و اختیار بیرون آر. این بازی ذهنی، این جنگ زرگری را رها کن و جریان ناب زندگی را دریاب. جریانی که آن به آن تازه است و آن به آن به تو فرصتی نو می‌بخشد. تو در سرزمین جبر صاحب دستاورد خودت هستی. در این زمین هرچه بکاری همان را درو خواهی کرد. این جبر فراگیر بر اساس انتخاب و اختیار تو محصول می‌دهد. اختیار توست که جبر را به گل تبدیل می‌کند. تو حتی می‌توانی جبر را به خدمت بگیری و خوارق عادات کنی. می‌توانی سرنوشتت را به نیکی تغییر دهی. زمینِ جبر تابع کاشت توست. پس نگاه مردهٔ گذشته را کنار بگذار. نگاهت را تغییر بده. و دریاب نکته را.

علیرضایعقوبی سورکی

🌸🍃🌸🍃🌸🍃

انواع مرگ

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/21 23:21 ·


قبرستان شلوغی است !"

همانطور که انواع قبر داریم ، انواع مرگ نیز داریم. 

مرگ هایی است غیر از مرگ جسمی
که چون واقع شوند آدمی را به تاریکی بیشتر فرو میبرند.

⭕آنگاه که جوانمردی و بخشش در کسی بمیرد ، 
⭕آنگاه که چشمه ی محبت و گذشت در کسی بخشکد ، 
⭕آنگاه که نگاه زیبا از دیدگان کسی رخت بر بندد ، ...
🥀او نیز مرده است. 
🥀ای دوست چون نیک بنگری ، مردگان بسیارند و دنیا قبرستان شلوغی است. 
⭕قبر جسم ، 
⭕قبر احساسات کور ، 
⭕قبر ذهنیات مخرب ، 
⭕قبر آرزوهای دور و دراز ، 
⭕قبر توهم دانایی ، 
⭕همه و همه ، 
نور وجودمان را در لایه لایه ی خود به اسارت گرفته اند.

⭕مرگ ها لحظه به لحظه در حال خوردن انسان اند.

✍️ علیرضایعقوبی سورکی

دائم الصلاه

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/21 00:04 ·

“ معنای دائم‌الصلوة بودن ”
💥 علیرضایعقوبی سورکی 💥
□  آن‌که خود را تماماً در اختیار حق بگذارد و پیوسته تسلیم محض باشد، دائم‌الصلوة است. دائم‌الصلوة بودن بدین معناست نه اینکه شخص برود و از صبح تا شب و از شب تا صبح نماز بخواند. چنین چیزی ناشدنی است. زیرا آدمی کارهای ضروری دیگری دارد که باید بدنبال آن برود. هیچ‌کدام از انبیا و اولیای الهی نیز  چنین نبوده‌اند. آن‌ بزرگان کارهای ضروری بیشماری داشتند که باید بی‌عیب و نقص به انجام می‌رساندند. با این حال همگی دائم‌الصلوة بودند. یعنی در هر موقفی و هر کاری تماماً در اختیار “حق” و تسلیم محض آن بودند.

💥 علیرضایعقوبی سورکی 💥

گناه چیست ؟

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/20 23:58 ·

.
❗️‍ گناه چیست؟!

گناه ، زشتی است.
هر چه از مقوله‌ی زشتی است گناه است. 
ناپاکی زشتی است پس گناه است. 
ستم ، زشتی است پس گناه است.
تجاوز به حقوق دیگری زشتی است پس گناه است.
ناسپاسی نسبت به نعمت دهنده زشتی است
پس گناه است. 
خشونت زشتی است، دروغ زشتی است، طمع زشتی است، حسد زشتی است، خودبزرگ بینی زشتی است ، ... پس گناه است. 
و زشتی ، همان ناهماهنگی با جریان راستی و درستی است و لذا ضد کمال است. 

□ ای دوست ، فطرت الهیِ تو، زشتی‌ها را در هر رتبه که باشند ، می‌شناسد و تشخیص می‌دهد. هر آن که از زشتی‌ها پرهیز کند ، در واقع از گناه پرهیز کرده است. و این خود راهی حکیمانه به زیبایی‌هاست. و خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد. 
ای دوست ، اگر گناه همان زشتی است ، پس عمل صالح چیزی جز زیبایی نخواهد بود.

علیرضایعقوبی سورکی 🌸

.
🍁‍ "نکات قرآنی"
💥 علیرضایعقوبی سورکی 💥
"اَلَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللهِ"
(کسانی که رسالات الهی را تبلیغ میکنند!) احزاب : ۳۹

□ رسالات الهی مجموعه حقایق هستی‌اند ، و به هر کس داده شود ، از آن برخوردار شده است. مبلّغ الفاظ، مبلّغ الهی نیست. آن که دریافتی از حقیقت ندارد را نمی‌توان مبلّغ الهی قلمداد کرد. چنین کسی کارخرابی ببار می‌آورد و بجای وحدت، تفرقه ایجاد می‌کند. آن که آگاه به آن چیزی که تبلیغ می‌کند ، نیست ، کارش شبیه دروغ است. 

چه در حال تبلیغِ "نمی‌دانم" ، در لباس "می‌دانم" است. 

□ حال آنکه یک مبلّغِ الهی ، یک روشنگر است زیرا ابلاغ کننده‌ی نور و روشنایی است. او مأذون است ، چه بی‌اذن و پشتیبانی خداوند ، این کار شدنی نیست. او خود عامل است ، چه عالِم بی‌عمل ، کارش ضد تبلیغ است. خداترس است ، پس خالی از ترس از دیگران است ، لذا به تحریف حقایق کشیده نمی‌شود. او بدنبال سود خود نیست و منفعت طلبی ندارد ، چه اجر و پاداشش را جز از پروردگار جهانیان طالب نیست. شجاع است زیرا تحت امر و حفاظت "ملیک مقتدر" قرار دارد، پس مقهور قدرتهای مادی نمی‌گردد. او مهربان ، مؤدب ، متواضع ، و برخوردار از کلامی نیک و دلنشین است. آزادمنش و آزادپرور است. پس کارش را با زور به پیش نمی‌برَد ، بلکه با عشق و همدلی است که رسالات الهی را می‌رساند. مدارا کننده و آسانگیر است ، "غلیظ القلب" نیست ، زیرا خوب می‌داند که جز این باشد مردمان از دورش پراکنده می‌شوند. 

□ یک مبلّغ الهی ، خریدنی نیست ، چه او پیش از این خود را به خداوند بزرگ فروخته است. پس از آنِ آن بزرگ نادیدنی است. یک مبلّغ رسالات الهی، کارش اقلیمی نیست ، جهانی است ، به همه‌ی جهانیان سود می‌رساند و همه را بسوی کلمه‌ی واحده میخواند زیرا کارفرمای او ، خالق همه جهانیان است.

💥 علیرضایعقوبی سورکی 💥

بی تمنّایی

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/19 11:55 ·

🍂‍ " بی تمنّایی "

تمنای بهشت داشتن ، جهنم می‌آورد. بهشت نمی‌آورد. زیرا ذات تمنا آتشین و مخرّب است. خورنده‌ی لحظات نقد وجود است.

تمنا و خواهش و خواستن ، سنخیتی با آرامش و بهشت ندارند. بر هم زننده‌ی آنند. این بی‌خواهشی و ترک آرزوست که بهشت حقیقی را برایت به ارمغان می‌آورد. وقتی ترک تمنا کنی ، چشمانت به تمامی نعمت‌های نقد خداوند باز می‌شود. 
و می‌بینی آنچه را که از ابتدا داشتی و ندیده بودی.

علیرضایعقوبی سورکی

کات قرآنی علیرضایعقوبی سورکی
رجال نساء

“الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النِّساءِ …”
(رجال قائم بر نساء ‌اند …)!
⭐️ غالباً اکثر مفسران این آیه را به صورت مرد و زن معمولی شرح و تفسیر کرده‌اند که البته ما در این مجال اشاره‌ای به آنها نداریم زیرا می‌خواهیم به لطف حق به وجه دیگری ‌بپردازیم، که قرآن همچنانکه امام علی(ع) فرمودند ”ذُو وجوه” است. ای دوست، دقت کن و تا آخر آیه همراه باش که بسیاری در فهم این آیه مشکل دارند. در ابتدا باید بدانی که در قاموس حقیقت، هر نرینه‌ای را رجال نگویند. رجال را با مفاهیم کلیدی خِرَد و پایداری ارتباطی ماهوی است. رجال با “رِجل” (پا) پیوندی ریشه‌دار دارد. هر آن که برخوردار از نور خِرَد است و بر پای خویش ایستاده و بر نفس‌اش مسلط است، را رجال گویند، خواه زن باشد یا مرد. نور خِرَد و استواری باید تا مفهوم رجال شکل بگیرد. از این منظر؛ رجال، نماد نور خِرَد آدمی و “نساء”، نماد نفس اوست. اینها به واقع دو نیروی “مذکر” و “مؤنث” وجود بنی‌آدم‌اند که توأمان دست‌اندرکار بقا و حیات‌ عزتمندند. ‌یکی دهنده و دیگری گیرنده. این نور خِرَد و قائم بر پای خویش بودن و بر نفس مسلط شدن است که انسان را -صرف نظر از جنسیتی که دارد- جزو رجال می‌کند، نه نرینگی صِرف او. نرینگی مِلاک رجال بودن نیست، خردمندی و بر پای خویش بودن مِلاک رجال است. “زنی که خردمندانه بر پای خویش است، جزو رجال است” و ما در این باره پیش از این سخن گفته‌ایم. در قرآن نیز اشاراتی بر این معنا وجود دارد، از جمله اینکه؛ با لفظ رجال به حج فرا خوانده شده است؛ بِالحَجِّ یَأتُوکَ رِجالاً”، حال آنکه بر زنان نیز حج فریضه است. دریاب نکته را! و بدان همیشه زنان بزرگی بوده و هستند که می‌توان از آنها مردانگی آموخت. و اما بعد؛ نور خِرَد یعنی همان وجه مذکر وجود باید قائم بر نفس یعنی وجه مؤنث وجود باشد. چه نور خِرَد به مثابهٔ آسمان برای نفس است و نفس روزی‌اش را از این آسمان دریافت می‌کند. نفقهٔ نفس، آگاهی‌های رشددهندهٔ اوست؛”وَ فِی السَّماءِ رِزقُکُم وَ ما تُوعَدُونَ”! این نفسِ مؤنث وجود آدمی، اگر رام و تسلیم نور خِرَد نباشد، کارخرابی به بار می‌آورد و رشدی نخواهد داشت. این آیه در اصل به تو آموزش می‌دهد چنانچه نفس‌ات با تعالیم نور خِرَد مخالفت نمود ابتدا او را موعظه کن؛ “فَعِظُوهُنَّ”، از عاقبت بد هشدارش بده. اگر همچنان به مخالفت و عصیان ادامه داد، او را منزوی کن، “وَاهجُرُوهُنَّ”، محلش مگذار، در ارتباط آگاهانه‌اش مگیر، و در یک کلام از ملاقات با خودِ آگاهت محرومش بدار. اگر این نفس سرکش و پرخواهش، باز درس نگرفت و همچنان عَلَم مخالفت بر افراشت، او را ضربه‌ای بزن؛ “وَاضرِبُوهُنَّ”. ضربه زدن به نفس محروم کردن او از خواسته‌اش است. چیزی را که می‌خواهد به او نده. این ضربه زدن به نفس است. از مایحتاجش موقتاً محرومش کن تا به خود بیاید. تا به فرمان نور خِرَد در آید. و چون در آمد دگر ظلم و اجحافی نباشد. زیرا نفس نیز حقوقی دارد. خوراکش را بده و حوائج‌اش را برطرف کن و دوباره رزق آسمانی‌اش، آگاهی‌های مورد نیاز رشدش را بر قرار نما. ای دوست، این آیه شریفه در وجه باطنی‌اش، بیانگر شیوهٔ تعامل تو با نفس خودت است. یک سالک باید مسلط بر نفس‌اش باشد. باید کاری کند که از این نفس، یک نفس مطمئنه بسازد. نفسی که لایق بهشت خدا باشد.

نکات قرآنی علیرضایعقوبی سورکی 

.
🍁‍ “نکات قرآنی” 
علیرضایعقوبی سورکی
"یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُم وَلیُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکُم"
(خداوند ، تطهیر شما را اراده کرده تا نعمتش را بر شما تمام کند!)

طهارت در قرآن انواع گوناگون دارد که ابتدایی ترینش همان طهارت ظاهری متعارف است. طهارت از کفر و شرک و نفاق ، طهارت از برتری طلبی و تجاوزگری، طهارت از وساوس نفسانی ، طهارت از توجه به غیر حق ، طهارت از ریا و شهرت طلبی ، طهارت از حب جاه و حب مال، طهارت از سخن لغو و بیهوده ، طهارت از غیبت و تجسس در امور دیگران، طهارت از کینه و بددلی ، طهارت از طمع و حرص و حسد ، طهارت از آرزوهای دور و دراز ، طهارت از خشونت و آزار دیگران... اینها همه از انواع طهارت است و با این همه ، ما فقط در این اندک باقیمانده از عمر ، سرگرم شستن بیرون گشته‌ایم. وا اسفا!

□ ای دوست ، تنها آن که تطهیر شود ، خداوند نعمتش را بر او تمام خواهد کرد؛ "لِیُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکُم"!

علیرضایعقوبی سورکی🌸

چه چیزی ...؟

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/17 23:43 ·

.
❗️‍ چه چیزی؟! کدام چیز؟!

استاد تمام ، استادی است که چیزی برای عطا کردن ندارد. 
و این بالاترین چیزی است که عطا می‌کند. زیرا تو این حقیقت را خواهی فهمید که اصلاً چیزی برای بدست آوردن وجود ندارد. و این بزرگترین درس زندگی است. 
همه‌ی آنچه که نیاز توست پیشاپیش چون دانه‌ای در وجود خودت نهاده شده است. استاد واقعی کاری که می‌کند این است که به تو می‌آموزد تا نگاهی به درون خود بیندازی و ثروت خدا داده‌ات را در اختیار بگیری.

علیرضایعقوبی سورکی🌸

خداوند عاشق بندگانش هست

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/17 23:34 ·

" او عاشق بندگانش است "
علیرضایعقوبی سورکی 🌸
کاش می دانستید که خداوند چقدر مشتاق شماست .

کاش می دیدید که او از رنجی که می برید ناخشنود است . کاش می شنیدید که چگونه هر دم شما را به خویش دعوت می کند

تا در خانه ی پرمهرش میزبانتان باشد .

او عاشق بندگانش است .

و تمامی انذارها و توبیخهایش جز منبعث از همین عشق نجات بخش نیست.

عشقی که رهایی می آورد و رستگاری می بخشد .

🌷🌷🌷

ای دوست !

از اینجا تا خدا ، تنها یک رها کردن راه است.

غیر او را رها کن ، رسیده ای ...

علیرضایعقوبی سورکی 🌸

خدا بالاترین پشتوانه

علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی علیرضا یعقوبی سورکی · 1404/4/16 21:08 ·



غمگین مباش الله با ماست.....




‍ 

●آنان که خدا را یافته اند، "چیز"ی نمی خواهند. آنان که "چیز"ی می خواهند، هنوز خدا را نیافته اند.

● زیرا آنکه خدا را دارد، اصل را دارد و آنکه اصل را دارد تمام هستی مسخّر اوست. پس به چیزش احتیاج نیست. چنین کسانی برتری شان بخاطر داشتن چیزهای بسیار نیست. برتری شان به برکت وجود خود خداوند است. و این است معنای "اَنتُم الاَعلَونَ وَ اللهُ مَعَکُم" (شما برترین هستید زیرا خدا با شماست!)

●پس آنگاه که نزد خدای رحمن اند، در سکوتی اعجاب انگیز بسر می برند، و هیچ سخنی به درخواست نمی گویند مگر آنگاه که خداوند خود اذن شان دهد "لا یَتَکَلَّمُونَ اِلّا مَن اَذِنَ لَهُ الرَّحمنُ"، که در این صورت نیز باز سخن شان خدایی است و جز به حق نمی گویند.



علیرضایعقوبی سورکی 

702- “رَبّ العالَمِینَ”
(پروردگار جهان ها)!

علیرضایعقوبی سورکی 

☆ “عالَمِین” را غالباً با توجیهی لغوی به “جهانیان” ترجمه می کنند. یعنی همه مخلوقات و پدیده ها. اما این عالمین را با توجیه مفهومی دیگری می توان به “جهان ها” نیز ترجمه نمود. عالَمِین جمع مذکر سالم “عالَم” است. از این منظر این کلمه به جهان های متعدد اشاره دارد. ابن عباس صحابی پیامبر اسلام(ص) در روایتی، به تعدّد جهان ها اشاره می کند و حتی قائل است چه بسا در هر کدام از این جهان ها ابن عباسی چون خودش وجود دارد. بیان چنین مطلبی شبیه چیزی است که امروزه فیزیکدانان جدید تحت عنوان جهان های موازی از آن سخن می گویند. در کتب حدیث و در روایات بسیاری به انحاء مختلف به جهان های دیگر اشاره رفته است؛ از جمله در حدیثی که قاضی سعید قمّی در شرح کتاب توحید صدوق ج ۳ ص ۱۱۸۷ آورده که امام صادق(ع) فرمودند: “آیا تو می پنداری که خداوند همین یک جهان را خلق کرده و غیر از شما بشری خلق نکرده است؟! آری قسم به خدا، که او هزاران هزار عالَم و هزاران هزار آدم آفریده که شما در میان آنها جزو آخرین هایشان هستید!” و یا این روایت از امام (ع) که در البرهان ج ۱ ص ۴۸ وارد آمده است: “خداوند عَزَّ و جَلَّ را هزار عالَم است که هر یک از این عوالم بیش از هفت آسمان و هفت زمین دارد، و در عین حال هیچ یک از اهل این عوالم، عالَمی غیر از عالَم خود را نمی شناسد!” بیان اینچنین نکاتی تنها در منابع اسلامی دیده نمی شود، بلکه در کتب بسیاری از ادیان و مذاهب و مکاتب باطنی؛ از جمله کتب باستانی هندیان یعنی “وِدا” ها، کتب باستانی چینیان به ویژه مکتب تائو، و نیز در بسیاری از فرهنگهای اساطیری سرزمین های دور و نزدیک همچون شمن ها و سرخپوستان و غیره بدان اشاره رفته است. فلذا قضیه وجود جهان ها، چیز تازه ای نیست که صرفاً با فیزیکدانان جدید، تحت عنوان جهان های موازی مطرح و عرضه شده باشد. بسیاری از الهیون و حکمای قدیم، به انحاء مختلف از آن سخن گفته و حتی برخی شان در نوشته ها و معراج نامه هایشان، به شهود برخی از این عوالم اذعان داشته اند. حال باز گردیم به بیان نکته ای از مفهوم ربّ العالمین که مراد است. ای دوست، در قرآن کریم، تسلیمی که مد نظر است، تسلیمی که تعلیم داده می شود، تسلیم بودن در برابر پروردگار جهان ها است. “اَسلَمتُ للهِ ربِّ العالَمِینَ”. زیرا چنین تسلیمی از منظر قرآن، کامل، تمام، همه جانبه و نجات بخش است. زیرا در این کیفیت، تو تسلیم کسی هستی که تمامی جهان ها را ساخته و پرداخته و زیر نظر دارد. جهان هایی که در پیوند و ارتباط با یکدیگر قرار دارند. جهان هایی که یکدیگر را پوشش می دهند و بر یکدیگر تأثیرگذارند. و با آنکه هر کدام استقلال خود را دارند، با هم در یک هماهنگی فوق تصور به سر می برند. زیرا؛ اتفاق در هر عالَمی، تأثیرگذار بر عوالم دیگر است. آن عوالم چه با فاصله زیاد و چه با فاصله کم از هم، عوالمی در هم تنیده و منظم و سازمان یافته اند. آنچنانکه اگر فاصله برخی شان نسبت به دیگری حتی کمتر از اندازه قطر یک اتم باشد، مزاحمتی برای موجودیت شان ایجاد نمی شود… ای دوست، تو وقتی تسلیم ربّ العالمین می شوی، به واقع تسلیم کل کامل شده ای. با تمامی جهان ها ارتباطی زنده و آگاهانه برقرار کرده ای. هماهنگ با تمامی جهان های پیدا و ناپیدا گشته ای. و بدینسان خود را در وحدتی مسحورکننده و در حاشیه امنیت قرار داده ای. تسلیم ربّ العالمین بودن، پذیرش کل کامل است. آشتی با همه ی جهانها و پذیرش جریان اسراری و همه جانبه ی حیات است. پروردگار جهان ها، کسی است که همه ی جهان ها را با تمام تفاوتی که دارند، اداره می کند و از هماهنگی آنها یک جهان کل و بزرگتر می سازد. فلذا انسان تسلیم ربّ العالمین، انسان کل است. مربوط به همه ی جهان هاست. فرا جهانی است. همه ی جهان ها او را می شناسند. چنین کسی در هر عالَم پیدا و ناپیدایی، حضوری فعال و تأثیرگذار دارد. چه آنکه تسلیم ربّ العالمین است، رائحه از ربّ العالمین دارد. و خود جهانی می شود بر فراز همه ی جهانها

علیرضایعقوبی سورکی

🍁 "نکات قرآنی"
(۵۴)

"لَتَرکَبُنَّ طَبَقَاً عَن طَبقِِ"
(شما از کیفیتی به کیفیتی دگر گذر می‌کنید!)
انشقاق : ۱۹

□ وجود شما ثابت نیست و ثابت نمی‌ماند، شما همواره از کیفیتی به کیفیت دگر سیر می‌کنید. در هر مرحله از حیات ، چیزی هستید که در مرحله‌ی قبل نبوده‌اید. حیات شما و آگاهی‌های تان از لایه‌های عدیده تشکیل شده است. ورود به لایه‌ی آگاهی برتر به معنای خروج از لایه‌ی فروتر است. 

□ این جهان همواره به پیش است. 
و مرگ چرخاننده‌ی این چرخه است. 
و مسیر ، حرکت به سوی ربّ‌تان است. 
ربّی که با خود شماست و در عمق وجودتان خانه دارد. "اِلَی رَبِّکَ المُنتَهی". 
این حیات ، که می‌بینی یک کارخانه‌ی عظیم تصفیه‌سازی است. یک پالایشگاه بزرگ است و مرحله به مرحله آنچه را که بخواهد خالص می‌سازد. 

یک سالک این روند را می‌شناسد و گذر از این مراحل را با جان و دل می‌پذیرد. 
تسلیم محض ، بدین معناست.

علیرضایعقوبی سورکی

"نکات قرآنی"
علیرضایعقوبی سورکی
"فَنادَتهُ المَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمَُ یُصَلِّی فِی المِحرابِ"
(و ملائکه او را ندا دادند در حالیکه در محراب به نماز ایستاده بود!)

غالبا گفته اند با کسی که در حال نماز است حرف نزنید، و شگفتا اینجا خود ملائکه حرف می زنند! بی شک در بطن آیه نکته ای بس بزرگ و امیدوارکننده نهان است. و آن اینکه؛ "حقایق" گاه در جایی که تصورش را هم نمی کنی، به سراغت می آیند! این یعنی بندگانی هستند که حقایق را نه به مجاهده و نه به ریاضت بدست می آورند. زیرا این خداست که تصمیم گیرنده است کجا، کی، چگونه، چه کسی، و به چه کیفیت! و این آیه ای بس امیدوارکننده است. خداوند از هر راه و هر جا و هر زمانی که بخواهد تو را مشمول رحمت خویش می کند. و غالباً این واقعه در زمان و مکانی به وقوع می پیوندد که به مخیله ات هم خطور نکرده باشد. می دانم از چه سخن می گویم. انتخاب خداوند همچون انتخاب انسان نیست. پس چون خالصانه تسلیم شدی، همواره آماده دریافت باش، اگرچه در حال قدم زدن و حتی یک خرید ساده باشی! چه این خداوند است که نهان و آشکار بندگانش را می داند و بهترین موقع دریافت شان را می شناسد.

علیرضایعقوبی سورکی